اولین بار نام کی وست رو زمستون سال دوهزار و هفده از دَنی همکارم شنیدم، وقتی توی گوگل جستجو کردم، عاشقش شدم، شما هم امتحان کنید حتما” عاشقش می شید. کی وست ته دنیاست قاعدتا” اصلا” نباید وجود میداشت، یک نوار باریک به عرض یک خیابون دوطرفه، کی وست رو از ته ته دنیا وصل کرده به خشکی قاره آمریکای شمالی، نود مایل با کوبا فاصله داره، تمام شماره ها از اونجا شروع میشه، از اون شهرهائیه که شخصیت منحصر بفرد خودشون رو دارن، این شهر هم مثل شهر بصری شام سوریه جزء شهرهای محبوب منه
توی مسیر، آفتاب وسط پیشونیمون بود، مریجو گفت کرم ضد آفتاب بزن، گفتم این سوسول بازیا مال شما غربیاست، بچه های آبادان از این قرتی بازیا ندارن، بعدش پشیمون شدم چرا یه راه فرار برای خودم نذاشتم وقتی تو آینه دیدم دماغ و پیشونیم بخار پز شده!
چهار ساعت مسیر تقریبا نصف بیشترش از وسط اقیانوس میگذشت، پل و جاده ساخته بودن وسط اقیانوس تا برسن به کی وست، به برکت جنگ سرد و نیاز به استراق سمع، کی وست از موقعیت بالایی برخوردار شده بود، دوتا پادگان نظامی برای یه شهر بیست هزار نفری یکم زیاد بنظر میرسید. قرار بود روز بریم که بتونیم مسیر رو ببینیم شب اونجا بمونیم و فرداش که هوا روشن شد بعد از زیارت خونهی حضرت ارنست همینگوی برگردیم،
حاشیهای بر سفرنامۀ لندن، تمام عکسها از موزۀ بریتانیا در شهریور نود و هشت گرفته شده. در این جستار سعی کردهام پانویس عکسها و ترجمهٔ آنها، به توضیحات اصلی مندرج پای تابلوها یا مجسمههای موزه وفادار بمانند.
میشل فوکو در کتاب تاریخچه سکسوالیته، در بخش “فرضیۀ سرکوبگر” نقل به مضمون مینویسد: “قرن هجده سرآغاز ظهور طبقۀ جدیدی بود بنام طبقۀ بورژوآ، دورانی که هنوز نمیتوان ادعا کرد آنرا بتمامی پشت سر نهادهایم. از مشخصات این دوران، دشواری و امتناع در بکار بردن کلمۀ سکس است! کلمهای که برای بازگو کردنش باید هزینۀ گزافی پرداخت!” در همین ارتباط نگاهی بیندازید به “پنج کلمۀ ممنوعه“
در چنین دورانی که حداقل در کشورهای محافظه کاری مانند ایران هنوز بپایان نرسیده، گفتن، نوشتن یا نمایش سکس کار پرهزینه و پردردسریست! اما چرا؟ آیا همواره چنین بوده؟ چرا سکس که قاعدتا” باید یک امر اجتماعی/ شخصی باشد چنین در چنبرۀ قوانین شرع و عرف جامعه گرفتار میشود؟ چه تفاوتی بین دیگر امور اجتماعی و سکس هست که چنین انگشت اتهام و یوغ اسارت را بر گردن آن افکنده؟
!روز صفر – شهریور یک هزار و سیصد و نود و هشت روز اولِ هر مسافرت به جای جدید، تومنی صنّار با بقیهٔ روزها توفیر دارد و بعبارتی مهمتر است، آن اولین شوکهایی که به مسافر یا توریست میرسد از نابترین لحظاتی هستند که باعث میشوند ذهنیتهایی از پیش تشکیل شده فرو بریزند یا چیزهای جدیدی ساخته شوند و یا بیننده را بفکر فرو برند. برای همین معمولا” اولین روزهای هر مسافرت همانند دیدن عنوانبندی یک فیلم یا خواندن فقط چند پاراگراف اول هر کتابِ تازه، یک دید کلی نسبت به شهر جدید، فیلم جدید یا کتاب جدیدی که در حال دیدن و مطالعهاش هستیم بما میدهد، هرچند گاهی غلط ولی آن لحظات و آن نگاههای کنجکاو و تعجبها و تفکرها بسیار ناب و پالوده هستند. الف- اولین برخورد در اکثر مواقع دیدن فرودگاه یک شهر است. برای همین من به این اعتقاد رسیدهام که در شهرهای بزرگ فرودگاهها و در شهرهای کوچکتر ترمینالها درصد بزرگی از قضاوت مسافران در مورد شهر را تشکیل میدهند! فرودگاه اصلی لندن (هیترو) از سه اصل طلایی یک فرودگاه خوب برخوردار است. اصل اول: اجازهٔ پیاده روی (آزادی) دادن به مسافری که مسافت طولانی را کنسروگون و برای ساعتها نشسته. از اولین چیزهایی که یک مسافر هواپیما مخصوصا” اگر سفر بین قارهای باشد نیاز دارد، احساس آزاد بودن از فضای تنگ هواپیماست، پیاده روی طولانی یکی از بهترین راهحلهای این خواسته و نیاز مسافر است در عین حال ایجاد تسهیلاتی مانند رمپ و آسانسور برای مسافرانی که محدودیت حرکتی دارند هم مکمل این اصل بنیادین است که فرودگاه هیترو از این امتحان سربلند بیرون آمد. اصل دوم: اجتناب از بهم فشردن آدمها و ایجاد صف در پای ورودیها و گیتها. اینهم اصل مهمیست که معماری فرودگاه باید در جهتی باشد که از تمرکز و فشرده شدن مسافر جلوگیری کند، ایجاد صف، مگر در جایی که دیگر اجتناب ناپذیر باشد یا حرکت روان و معقولی داشته باشد قابل درک است اما صفسازیهای بیدلیل باعث خستگی مضاعف و عصبی شدن مسافر میشود. اصل سوم: راهنمایی موثر و آسان، دسترسی سریع و هدایت درست مسافر به محلی که خواست اوست. اگر بدانیم که مشتری فرودگاهها افرادی هستند خسته، ناآشنا و مضطربِ از دیر رسیدن، آنگاه به اهمیت اصل سوم پی میبریم. این سه اصل در یک عمل هارمونیک با یکدیگر میتوانند پسِ ذهنِ مسافر، یک ایدهٔ کلی از شهری که قرار است بازدید کند بدهند. از نظر من هزینه کردن شهر برای فرودگاه، یکی از آن مخارجیست که بسرعت و با سود چندبرابر به شهر بازپرداخت میشود.