• April 2020

مبدأ جهان در پنج کلام

گاهی از روی تواضع یا شرم کلماتی مانند پستان، مهبل یا آلت مردانه را بکار نمیبریم. این اسامی هنوز معمولی نشده اند. (رجوع کنید به:سکسوالیته، مذهب و هنر) اما آیا تاریخچۀ جالب این کلمات را می دانید؟ اگر نه، این مقاله را دنبال کنید

از زمانی که آدم سیب ممنوعه را گاز زد، جهان به باغی بدل شد. باغ عدن! سپس در باغ برهنگیِ عدن، جوانه ای روی زمین روئید بنام “تمنا”. یک شور و اشتیاق شدید در امر زایش. سپس هنرمندانی این شور را روایت کردند. ناخنکهایی هنرمندانه برای نمایش زادآوری و تولیدمثل بر آن موضوع زدند. مثلا” یونانی ها زیبایی یا بیقواره گی را با خواص و پیچ و تابهای مجسمه هایشان بما شناساندند.

Priape

همانطور که در آلت دائما” راست و خارج از اندازۀ معمول پاریاپوس (خدای حاصلخیزی) تجسم شرارت مشهود است، در مال پدرش، دیونیسوس (خدای تاکستانها) نماد زیاده خواهی های او را میتوان دید. به عبارتی میشود به “زیبایی”  باور داشت، خصوصا” زمانی که برهنه است!

Dionysos

بعد از پایان عصر درخشان یونان، در قرون وسطی بدن نماد سقوط، مرگ و سپس گناه شد. در آن زمان عمل جنسی زن و مرد به آتش تعبیر میشد. سکس در آنجا توسط آتش جهنم و هیولاهایش بلعیده و نابود میگردید.

در قرون وسطی، برهنگی همراه با قصور و تنبیه می آید، حتی عظیم تر و دهشتناک تر. در فرشینۀ بایو ( فرشینه بایو یک اثر تاریخیست که بصورت بافته شده روایتگر جنگ و تسخیر انگلستان توسط نورمن ها در قرن یازده میلادیست) صفات مردانه برجسته و شاخص هستند. صحنه های تجاوز به زنان منعکس نشده. تنها یک صحنۀ تجاوز وجود دارد و آن هم بصورت استعاری اشاره دارد به تعرض به سوگند شاه هارولد انگلستان که قول اتحاد و جانشینی اش را به ویلیام فاتح داده بود.

Tapisserie de Bayeux – Scène 23 : Harold prête serment à Guillaume

به گفتۀ ژاک روزیو در مجلۀ اینترنتی “خیابان هشتاد و نه”، در دورۀ رونسانس بدن مجددا” به ابزاری برای ترسیم زیبایی بدل شد. بدین معنی که از بدن برای رسیدن به ایده هایی برای هارمونی – تناسب در اندام و هندسۀ آن استفاده میشد. جایی که بتوان کار الهی را منعکس و باز شناسایی کرد. اینها همه قبل از آن بود که اصلاحات از راه برسد و چیزهایی که نباید دیده شوند را مخفی نمایند.

صحنه ای از دِکامرون – دکامرون اثر جووانی بوکاچیو نویسندهٔ قرن ۱۴ میلادی ایتالیایی است که از ۱۰۰ داستان تشکیل می‌شود.
بوکاچیو این کتاب را به سبک هزار و یک شب نگاشته و مواد خام این قصه‌ها را از افسانه‌های یونانی، رومی و کشورهای مشرق زمین و گاه از زندگی روزمره مردم گرفته‌است. او این کتاب را بلافاصله پس از شیوع طاعون سال ۱۳۴۸ در فلورانس نوشت. توضیحات عکس از ویکیپدیا

در عصر اصلاحات، سکس امری درونی- خیالی باقی ماند. سپس بسرقت رفت، آرزو شد، از امری زمینی به امری متعالی و کمال گرایانه رسانده شد، تا بالاخره دوران رئالیسم از راه رسید. در این زمان ادبیات اروتیک و بی محابا ایجاد شد. ناگهان هنرمند با قلم خود کلماتی بر کاغذ جاری ساخت که دیگر در پس آن نه اسطوره ای باقی ماند و نه دینی.

بدن در عصر رئالیسم اینبار بجای عیان شدن، بیان میشود. کلمات تحریک کننده میشوند. عباراتی بکار میرود که باعث وحشت و شرم میگردد، حتی برای مردم روزگار ما.

اما چه کسی واقعا” معنای نهفته در پشت این کلمات پر از شرم را میداند؟

Realism

یک شمشیر درون مهبل – واژن

در زبان کلاسیک لاتین ” گن” به معنای غلاف یا حلقه ای که شمشیر در آن محصور است بکار میرود. که از قضا معنایی قابل درک است. مشخصا” هم گنجینۀ زبان فرانسه در قرن هفدهم تعیین کرد که این کلمه به عنوان ورودی مهبل بکار رود. تا جایی که بعضی نویسنده ها مانند شکسپیر در نمایشنامۀ “همسران سرخوش ویندزور”  با استفاده از ایهام موجود در این کلمه (واژن) شوخی های ظریف و لطیفی میکند. متونی که خوانندگان می توانستند فقط در نیمۀ اول قرن هجدهم با آن روبرو شوند. به متن زیر برای کلمۀ گلادیوس یا شمشیر توجه کنید.

“شمشیرِ در دست، بیرون از “واژن” میتازد!”

“Gaine” – William Dowton as Sir John Falstaff in ‘The Merry Wives of Windsor’

Sein – از پستان تا رَحِم

در همان کلام لاتین، مفهومی که امروزه برای شناسایی عضو توخالی و عضلانی واقع در حفرۀ لگنِ زن استفاده میشود در اصل “پستان” یا شکم مادر گفته میشود.

تردیدات عجیبی از سمت اجداد لاتین زبان ما وجود داشته در نامگذاری این بخش اما اجازه دهید در همینجا متوقف نشویم. چرا که اگر رحم میتوانست بعنوان پهلوی قایق استفاده شود، پس بعنوان پستانهای زمین هم میتوانست بکار رود. بدین معنی که آنرا منبع حیات زمین میدانستند. علاوه بر این گافیوت معنای دیگری هم به رحم میدهد تحت عنوان میوۀ زن، فرزند در پستان / بطن مادر و یا بعنوان سومین معنا شکم یا پهلوی یک حیوان.

کلیتوریس – پلوتارک

دکمۀ کوچکی که در زبان عامیانه به “آب نبات” تغییر نام داد! نامش را مدیون یک کوه میباشد که معدن سنگهای قیمتی سیاه رنگ است.

پلوتارک روایت خود را در کتاب “اخلاقیاتش” اینگونه بازگو میکند.

کوه لیله نام خود را از یک چوپان بشدت خرافاتی گرفته. او هیچ خدای دیگری را بجز ماه قبول نداشت. چوپان هرشب خدای اسرارآمیزش را نیایش میکردد. دیگر خدایان که از این تحقیر عصبانی بودند دو قلاده شیر عظیم الجثه بر علیه او فرستادند. شیرها او را تکه تکه کرده و خونش را برزمین ریختند. ماه این مومن وفادار را به کوهی بدل کرد که نام او را گرفت. آن کوه معدن سنگی سیاه است بنام کلیتوریس و افراد آنجا از آن بعنوان سنگ زینتی استفاده میکنند.

فالوسِ (آلتِ) بکوس

کلمۀ فالوس (آلت مردانه) در قرن شانزدهم بصورت فالوت ثبت شده. این اسم از لاتین و تحت همان معنی وام گرفته شده، که خودش مشتقی از کلمۀ فالوس یونانی است.

Phallus

فالوس نمایندۀ عضوی مردانه بود که در جشنهایی که به افتخار باکوس برگزار میشد می پوشیدند. باکوس خدای شراب، و از شاخصه های جشنهای او، بزرگنمایی و زیاده خواهی است. نهایتا” فالوت در سپیده دم قرن هفدهم بصورت فالوس درآمد قبل از آنکه شکل نهاییش را تا نیمه دوم قرن نوزدهم تکمیل کند. بیاد داشته باشید که در نیمه اول قرن هفده “فالوس هلندی” به نوعی قارچ هم اطلاق میشد.

آلتی (پنیس) برای نقاشی

بر اساس دایره المعارف پتیت روبرت، پنیس در زبان لاتین ابتدا به معنای دُم حیوانات چهارپا استفاده میشد. پنیس همچنان به معنای قلم موی نقاشی هم بکار رفته! معنایی بسیار عجیب، آنهم وقتی از قبل میدانید این کلمه در لاتین حداقل میتوانست عضوی مردانه باشد!

گذشته از تمام این تفاسیر بیاد داشته باشید قلم موی نقاشی در زبان لاتین، بی کم و کاست یعنی “آلت مردانه!”


مقالۀ فوق ترجمۀ آزادی بود از مقالۀ لوفیگارو توسط بهروز مایل زاده

admin

E-mail : b.mayelzadeh@gmail.com

Comments

Submit A Comment

Must be fill required * marked fields.

:
: