دلیل ماندن
تو در میان هزار بهانهٔ رفتن
تک دلیلی برای ماندن باش!
تو پنجرهٔ باز امید باش
در دلِ شهر هزار دیوار
تو باد موافق باش
در بادبان قایقی تنها
تو آواز خوش فلوتی باش
در گوشهای گلهٔ زوزهزده
تو در دل مردم به مرگ عادت
شوق پرواز کفشدوزک باش
تو در میان آتش یک روز آبانی
نیمهٔ خنکِ بالش یک کودک باش
من از اینجا که میروم تا صبح
دلم از اضطراب مرگ میجوشد
تو در آن سویِ صبحِ فرداها
قوت قلب و شوق زندگانی باش
تو در میان هزار بهانهٔ رفتن
!تک دلیلی برای ماندن باش