حاشیهای بر سفرنامۀ لندن، تمام عکسها از موزۀ بریتانیا در شهریور نود و هشت گرفته شده. در این جستار سعی کردهام پانویس عکسها و ترجمهٔ آنها، به توضیحات اصلی مندرج پای تابلوها یا مجسمههای موزه وفادار بمانند.
میشل فوکو در کتاب تاریخچه سکسوالیته، در بخش “فرضیۀ سرکوبگر” نقل به مضمون مینویسد: “قرن هجده سرآغاز ظهور طبقۀ جدیدی بود بنام طبقۀ بورژوآ، دورانی که هنوز نمیتوان ادعا کرد آنرا بتمامی پشت سر نهادهایم. از مشخصات این دوران، دشواری و امتناع در بکار بردن کلمۀ سکس است! کلمهای که برای بازگو کردنش باید هزینۀ گزافی پرداخت!” در همین ارتباط نگاهی بیندازید به “پنج کلمۀ ممنوعه“
در چنین دورانی که حداقل در کشورهای محافظه کاری مانند ایران هنوز بپایان نرسیده، گفتن، نوشتن یا نمایش سکس کار پرهزینه و پردردسریست! اما چرا؟ آیا همواره چنین بوده؟ چرا سکس که قاعدتا” باید یک امر اجتماعی/ شخصی باشد چنین در چنبرۀ قوانین شرع و عرف جامعه گرفتار میشود؟ چه تفاوتی بین دیگر امور اجتماعی و سکس هست که چنین انگشت اتهام و یوغ اسارت را بر گردن آن افکنده؟
پاسخ به این سوال بسیار پیچیده و گسترده است. پاسخ این پرسش ریشه در اعماق تاریک تاریخ دارد، از زمانی که جوامع بشری از مادرسالاری دست کشیدند و جامعه را بر اساس اصول مردسالارانه از نو پایه ریزی کردند تا ورود ادیان ابراهیمی به قدرت، تا نقش کلیسا و انقلاب صنعتی تا عصر مدرن. بحث مادرسالاری و پدرسالاری را میگذارم برای یک فرصت دیگر. اما چیزی که در این مجال قصد بازگو کردنش را دارم، مشاهداتم (عکس و توضیحات) از موزۀ لندن (بریتیش میوزیوم) است با محوریت سکسوالیته در فرهنگ و هنر و مقایسه آن با فرهنگهای مختلف مانند: ایران باستان، هندوستان، چین، اروپای پیش از مسیحیت و بعد از آن و هنر معاصر و مدرن.
سکسوالیته چیست؟ سکسوالیته پیش از آنکه یک کلمه باشد یک مفهوم است. ترکیبی است از امیال جنسی، روشهای ابراز و شناخت، فرآیند همسریابی یا کامیابیِ صرف و یا هر مکانیزمی که باعث برانگیختن میل جنسی، تحریک جسمانی، واکنش بدن به لذائذ یا طرح فکر و استراتژی برای کامیابی جنسی شود بخشی از سکسوالیته است. از همین رو من ترجیح میدهم این مفهوم را به همان شکل سکسوالیته استفاده کنم و بار معنایی گسترده آنرا فدای معادل سازی آن با جنسیت نکنم.
مشاهدات من در موزۀ لندن شامل دو بخش قابل تمایز بود، فرهنگهای پیش از ادیان ابراهیمی یا تاثیر نگرفته از آن و فرهنگهای متاثر یا پس از ادیان ابراهیمی. در ایران پیش از تاریخ، هندوستان و آمریکای پیش از کریستف کلمب من با تندیسها، سرده ها و خدایان و رب النوع های عمدتا” برهنه روبرو شدم، بیشتر آنان زنان یا مردانی بودند برهنه با اندام های جنسی نمایان. بدون پوشش. در بین تمام اینها، تنها در بخش چین هیچ خدا یا رب النوع یا تصویر برهنهای ندیدم! آیا بعلت ماهیت بیشتر مردسالارانه یا نظامیگری فرهنگ چین است؟ نمیدانم! در بخش دوم یعنی فرهنگهای متاثر از ادیان ابراهیمی، به تمامی اندام و نمادهای جنسی ناپدید میشوند. در مواردی حتی زجر یا شکنجه جای لذت را میگیرد دیگر از فلسفۀ باروری و مراسم مربوط به آن خبری نیست، گویی بار تمام وظایف جنسی و باروری به یکباره از دوش انسان زمینی برداشته میشود و به خدای قادر توانا محول میگردد. اما چرا؟
در یک تفکر مذهبی بطور عموم و یا یک نگاه یکتاپرستانه بطور اخص، حق حیات و حق مرگ، از اساسیترین حقوق موجودات زنده، از جانب قادر مطلق یا خالق جهان به مخلوقش، تفویض میشود! زندگی لطفیست از جانب پروردگار به مخلوق. در این حالت مخلوق حق تملک و تصرف در تن و جسم عاریهایاش را ندارد، حق حیات و حق مرگ در دستان پروردگار و یا حتی نمایندگان او بر روی زمین باقی میماند، اگر تصرف یا دست درازی در این جسم صورت بگیرد عقوبتی سخت در انتظار فرد متصرف است. عقوبت سقط جنین، خودکشی و قتل نفس از یکسو و ارج نهادن شهادت و کشته شدن در راه پروردگار از دیگر سو در همین حیطه قابل درک و بررسیست.
به همین نسبت خانواده و والدین هم در یک نگاه دینمدارانه دارای اهمیت میشوند و از حقوق بالایی برخوردار میگردند. آنها بعنوان ابزار حیات بخش و مجریان فرمان الهی در تولید فرزند، بر فرزندان خود حقوق بلامنازعی دارند. این حقوق البته در جهت استحکام و تقویت بنیان خانواده نیز تعبیر میشود و البته گاهی در جهت استثمار و سوءاستفاده از فرزندان هم بکار میرود.
از منظری دیگر در موضوع “تنبیه و شکنجه” که درست در تقابل با لذت سکس قرار دارد باز ردپای حضور قادر مطلق یا خالق مشهود است. در ادیان ابراهیمی، مسیح و زجری که متحمل شد بعنوان نقطۀ پایانی بر عذاب و عقوبت پیروان او در روز جزا تبلیغ میشود! این دو (لذت و تنبیه) بعنوان دو روی یک سکه با محوریت تن و بدن آدمی به نقش کنترلگر و مالکانۀ خود بر روی تن انسان ادامه میدهند.
آیا کلید حل این معما در موضوع “تن” و “تنانگی” نهفته است؟ در ادیان بطور اعم و در ادیان ابراهیمی بطور اخص، بدن بعنوان یک وسیله هرگز در تملک صاحبش قرار نداشته، این موضوع در هر دو جنس مرد و زن صادق است کما اینکه در مورد زنان شرایط و قوانین هنوز سخت تر و محافظه کارانه تر هم هستند. فرد بعنوان یک واحد اجتماع، دسترسی محدود و چارچوب بندی شده ای برای لذت دارد. در همین محیط تنبیه و آزار و اذیت هم مشخصا” تن و بدن فرد را آماج حملات خود قرار میدهند. موضوع چه سکس باشد و چه تنبیه، تن و بدن انسان را هدف میگیرد. دین این را بخوبی دریافته که با کنترل و تصاحب تن میتوان بر روح و جان فرد و در نهایت جامعه سلطه گری داشت.
نکتۀ جالبی که در سفر اخیرم به موزۀ لندن توجه مرا بخود جلب کرد همین دوگانگی در نمایش سکسوالیته در فرهنگها و ملل مختلف بود. تقریبا” در تمام جوامع غیر مذهبی تنانگی و زن و آبژه سکس بدون محدودیت و آزادانه نمایش داده شده. جوامعی مانند ایران باستان قبل از زرتشت، آفریقای قبل از اسلام و مسیحیت، بومیان قارۀ آمریکا قبل از حملۀ اروپای مسیحی، قوم آزتک در آمریکای جنوبی و بودائیان هند قبل از تصرف بریتانیا تماما” از فیگورین ها و مجسمه های بدون سانسور و با نمایش آلات تناسلی استفاده کرده اند.