توهین به مقدسات از همان حرفهائیست که نه میشود برایش ابتدایی درنظر گرفت و نه انتهایی، اساسا” انگار این عبارت را ساختهاند برای نابود کردن بی قید و شرط آزادی نیم بند و شکنندهی بیانی که هیچکس برای حفظش حتی ککش هم نمیگزد! بماند که در قریب به اتفاق موارد، عقایدی که آماج توهین قرار گرفتهاند اگر بشود اسمش را توهین گذاشت، خودشان توهینی هستند به شعور افراد دیگری از همان جامعه.! یا عقایدی که مورد اهانت قرار گرفتهاند، در مقطعی خودشان تبر توهین به مقدسات گروهی دیگر را بر شانهی بت بزرگی انداختهاند، حالا ما قصد نداریم در این کوتاه سخن، به گذشته نقب بزنیم و این لایههای “انبوه” جمع شده در طول تاریخ را واکاوی کنیم، ولی خودتان حداقل همین تاریخ معاصر را یک نگاهی بیاندازید که چطور قدیسان، قدارههای نفرتشان را تا قبضه در گلوی به قول خودشان “توهین کنندگان” فرو کردهاند، از میرزاده عشقی تا احمد کسروی تا سعیدی سیرجانی تا هر قلم بدستی که چیزی بر خلاف تصویر ذهنی عدهایی نوشته یا ترسیم کرده و یا بیان!
اگر طنز گویی را هم بر نوعی از روشهای آزادی بیان بیفزائیم خواهیم دید که حساسیتها در این حیطه حتی از مقالههای علمی و مدهای دیگر رسانه بیشتر است. شما هیچ طنز پردازی را نمیتوانید مثال بزنید که صبح در حجرهاش یک متن طنز آمیز نوشته باشد و شبانه به خانهی قربانی برود و مخاطب طنز خود را سلاخی کند! اما تا دلتان بخواهد پاسداران حریم تقدسها دست به چاقو و انبر و قداره و چماغشان ملس است! تقدس چیست؟ امر قدسی کدام است؟، جایگاه آزادی بیان کجای این بازار سرسام آور صداهاست؟ نقد در کدام سوی این طیف هنرِ کلامی قرار میگیرد؟ شاید قبل از سعی در پاسخ گویی سوالات بالا، جواب این سوالِ کلیدیتر، راهگشای حل الباقی سوالات باشد! دنیای برساختهی ذهن ما، تا چه اندازه با دنیای حقیقی خارج از ذهن ما منطبق است؟ آیا احتمال دارد که آنچه که ما در ذهن خود مقدس میدانیم و برایش رگ گردن باد میدهیم، اساسا” چیز مقدسی نباشد؟
طنز در اینجا بعنوان یک ابزار شناخت و نه یک روش برای اهانت و توهین، میتواند کارگشا باشد. کارکرد طنز در وحله اول برانگیختن روح پرسشگریست در مخاطب! طنز ابزار مناسبی برای توهین به هیچ چیزی نیست، مانند اینست که بخواهیم با یک کارد میوه خوری به شکار خرس برویم! نمیشود! این برای آنکار ساخته نشده، برای توهین کردن، ابزارآلات مناسبتری وجود دارد که مسلما” طنز در میان آنها نیست. کاربرد طنز تاباندن نور از زاویه ایی جدید بر جسمی است که برای مدتهای مدید فقط از یک زاویه دیده شده! این را دگمهای ذهنی توهین میشمارند! توهین از این جهت که دنیای برساختهی ذهنشان را بر حبابی از تردید میبینند! این آزار دهندهترین بخش زندگی انسان کلیشه ایی و مقلد کورکورانه است. طنز نمایشگر صادقیست که تناقضات ذهنی ما و دنیای حقیقی را کنار هم قرار میدهد. این تناقضات هم میتواند خنده بیافریند و هم خشم. اینکه شما خشم را انتخاب میکنید اختیار است، اما اینکه شما بر سر آنان که خنده را انتخاب کردهاند چماق میکوبید حماقت است و زائل کردن حقوق اولیه هر انسان آزادی است که حق دارد از آزادیاش بهرهمند باشد.